دلم تنگ است صدایم کن
دلم بهانه ات را میکند
چه قدر امشب حس میکنم نبود تورا
صدایت در گوشم میپیچد
و من میگویم جانم صدا کردی؟؟
دلم تنگ است صدایم کن
ادامه مطلب
دلم بهانه ات را میکند
چه قدر امشب حس میکنم نبود تورا
صدایت در گوشم میپیچد
و من میگویم جانم صدا کردی؟؟
دلم تنگ است صدایم کن
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم
من به دنبال تو با عقریه ها میچرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم
همه جا هستی
در نوشته هایم
در خیالم
در دنیایم
تنها جایی که باید باشی و ندارمت کنارم است
مهم نیست که تو با من چه میکنی
بیا ببین برای تو من با خودم چه میکنم
کاش میشد فقط تورو داشته باشم
خدا هی بپرسد خوب دیگر چه؟؟
من بگویم هیچ همین کافیست
کاش نجابیتم را بهانه رفتنت نمیکردی
تا با دیدن هر هرزه ای به خودم نگویم اگر مثل این بودم نمی رفت
سلام
خانه ام را میبینی .....؟
این فضای مجازی تنهایی ام را....؟
شاید با خود بگویی چه سود و کور است و پرنده پر نمیزند ....
اما من نیازی به پرندگان نداشتم وگرنه به جای این صفحه باغ میساختم....
من مرغ عشق را میخاستم که بیاید به کلبه ی گمگشته ام که امد....
دیگر نیازی به هیچ کس نیست ....
اری شاید ان قدر خسته کننده باشد که حال ماندن نداشته باشی ....
اما این نوشته ها کلام دل است ...
کلام دلی که بی سبب میگردد....
برای کسی که هست و نیست...
مهربان ترین عشق جهان سلام...
من همان دختر مهربان و دلشکسته ام که قلبی لبریز از عطوفت و سادگی دارم...
به تمام لبخند هایت قسم بی تو هلاک لحظه های روزگار میشومم...
زیر باران گریه کردم
ارام و بی صدا...
تو چتر را بالا سرم گرفتی
اما همچنان گونه هایم خیس از
گریه ماند.
و تو هرگز نفهمیدی
چتر باید بالای دلم باشد
نه روی سرم....
دارم عادت میکنم به نخواستن خواسته هایم .... "
به گمانم این اغاز بی تفاوتیست ..
و من
میترسم از چنین روزی ...
میگویم ...
زمستان معجزه ای ندارد .. ؟"
مثلا یک روز صبح با صدای باران بیدار شوم
و
نشسته باشم کنار خدا ..
" حوالی آسمــــــ ـآن ها "
دیگر هیچ هراسم نباشد ...
ازاین عادت های زمینی ... ! "