..........
زلیخا ...!
جان یوسفت راستش را بگو ...!
به خدایت چه گفتی که اینچنین پادرمیانی کرد ؟؟؟
.
.
.
از اینکه قلبمو شکستی ناراحت نیستم !!!
ازاین ناراحتم که هرکی بعداز تو دست روی قلبم گذاشت
دستشو خونی دیدم ...!
چون شکسته های قلبم دستش رو برید
ادامه مطلب